جدول جو
جدول جو

معنی های وهو - جستجوی لغت در جدول جو

های وهو(یُ)
شور و غوغای اهل طرب. هایاهوی. های هوی. هیاهو:
های و هویی میرسد امشب به گوش هوش باز
همنشین از گریۀ پرهایها معذور دار.
میرزا مؤمن استرابادی
لغت نامه دهخدا
های وهو
شوروغوغا هیاهو: (های وهویی میرسد امشب بگوش هوش باز همنشین ازگریه پرهایهامعذوردارخ) (مومن استرابادی)، ناله وافغان درمصیبت وماتم. یا های وهو برگرفتن، هیاهوسردادن شوروغوغابرپاکردن: (لب خوشدلی های وهوبرگرفت گل خریم رنگ وبوبرگرفت) (ظهوری ترشیزی)
تصویری از های وهو
تصویر های وهو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از های و هو
تصویر های و هو
صداهای درهم و برهم، شور و غوغا در مجلس شادی وطرب، برای مثال بودی بسیط خاک پر از های و هوی ما / واکنون جهان ز گریه پر از های های ماست (خواجو - ۳۲۹) ندبه و زاری، برای مثال بکندند موی و شخودند روی / ز ایران برآمد یکی های و هوی (فردوسی - ۱/۳۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
به معنی هایاهوی است که شور و غوغای میزبانی و عروسی باشد، (برهان)، شور و غوغای اهل طرب، (ناظم الاطباء)، در ترکی ’های هوی’ به معنی غوغا و ستیزه است، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، کلمه تأکید یعنی های های و زود زود و بتعجیل، (ناظم الاطباء)، به معنی زود زود است که تأکید در شتاب باشد، (برهان)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
های هوی. هایاهوی. شور و غوغای اهل طرب:
خوشا هایی ز حق وز بنده هویی
میان بنده و حق های و هویی.
عطار.
، غوغا. فریاد. ندبه و زاری. (برهان) :
سپه داغ دل شاه با های و هوی
سوی باغ ایرج نهادند روی.
فردوسی.
بکندند موی و شخودند روی
از ایران برآمد یکی های و هوی.
فردوسی.
بزد کوس و سوی ره آورد روی
جهان شد پر از لشکر و های و هوی.
فردوسی.
چو دارا چنان دید برگاشت روی
گریزان همی رفت با های و هوی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
های های، هایاهای، شور و غوغای ماتم زدگان، صدای گریۀ مصیبت زدگان و واقعه دیدگان:
های و هوئی میرسد امشب به گوش هوش باز
همنشین از گریۀ پرهای ها معذور دار،
میرزامؤمن استرابادی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از های وهوی
تصویر های وهوی
شوروغوغا هیاهو، فریادمستان ازشدت نشاط وسرمستی: (آنگه سحرگاهان درآن وقت صبوح عاشقان وهای وهوی عربده بیدلان چشم بازکرد (ابراهیم خلیل))، ناله وافغان درمصیبت وماتم: (بکندندموی وشخودند روی ازایران برآمد یکی های وهوی) (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های و هو
تصویر های و هو
شور و غوغای اهل طرب، هیاهو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوی وهوس
تصویر هوی وهوس
میل و خواهش نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های ها
تصویر های ها
هیاهو شوروغوغا، فریاد وناله ماتم زدگان: (های وهویی میرسد امشب بگوش هوش باز همنشین ازگریه پرهای هامعذوردار) (مومن استرابادی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های وهوکردن
تصویر های وهوکردن
هیاهوکردن شوروغوغاکردن، ناله وافغان کردن درمصیبت: (بباغ طرب نیست یک نغمه سنج زبس درغمش های وهوکرده ایم) (ظهوری ترشیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های و هوی
تصویر های و هوی
((یُ))
شور و غوغا، هیاهو، ناله و افغان در مصیبت و ماتم
فرهنگ فارسی معین
شلوغی و سر و صدای زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی